خلاصه داستان:پس از جنگ تجزیه , cordeen سالخورده که صاحب هزاران هکتار زمین در تگزاس است , فرزندان متعدد و ستیزهجو خود را با دست آهنین اداره میکند . او آنها را برای مقابله با تهدید نمایندگان کرهشمالی میفرستد . با این حال , همه پسران نفرت بیحد و حصر خود را نسبت به the به اشتراک میگذارند و متوجه میشوند که اطاعت از فرمانهای مستبدانه او به طور فزایندهای دشوار است . برای اضافه کردن به ناآرامی family's , یک پسر گمراه تصمیم میگیرد که به آغل برگردد , و دو پسر دیگر را تحریک کند تا ابزارها را پایین بگذارند و بروند . cordeen , خشمگین , دنبال آنها میرود و سعی میکند آنها را بکشد .