خلاصه داستان:تامی گیبز یک کودک سخت است ، بزرگ شده در محله یهودی نشین ، که آرزو می کند یک جنایتکار پادشاه باشد. به عنوان یک پسر جوان ، در هنگام بازپرداخت ، پایش توسط پلیس بد روی شکسته شکسته می شود. او با انتقام از انتقام خود ، در هارلم شهر نیویورک به قدرت رسید. او با عصبانیت در جامعه نژادپرستانه پیرامون خود ، چه جنایتکار و چه مستقیم ، کسب قدرت را راه حل خشم خود می داند. او برای جلب توجه رئیس یک خانواده مافیایی ، ضربه ای با ضربه آزاد به قرارداد Mob انجام می دهد. او با اکراه در "خانواده" پذیرفته شد ، او به طور فزاینده ای خودمختار و پرخاشگر رشد می کند ، و سرانجام شروع به جنگ باند می کند