خلاصه داستان:در سال 1954 در آخرین روزهای حضور نظامی ارتش فرانسه در هندوچین، سرهنگ دوم فرمانده ارتش فرانسه، پیر نئل راسپگوی، منجر به تبهکاران خود در نبرد قاطع در Dien Bien Phu می شود. یک پادگان فرانسوی ضعیف با نیروهای کمونیستی ویتنام ملاقات می کند. فراخوان سرهنگ راسپگوي براي تقويت نيروها فقط يک نيروي سيگنالي از تعدادي نيروي دريايي و مهمات را به ارمغان مي آورد. هنگامی که موقعیت آنها توسط دشمن Raspeguy سرازیر می شود و مردانش زندانی می شوند. پس از پیمان صلح، آنها آزاد می شوند و به فرانسه باز می گردند، در حالی که سرهنگ راسپگوئی فرماندهی یک هنگ جدید هواپیما را برای الجزایر دریافت می کند. فرانسوی ها در تلاش هستند تا الجزایر را از استقلال کامل فرانسه فراتر نبرند. ارتش فرانسه در مقابله با شورشیان در مناطق شهری و روستایی علیه چریکی الجزایر که به رهبری جبهه آزادیبخش الجزایر رهبری می شود، مشغول است. این آخرین فرصت کلانل Raspeguy برای اثبات توانایی های فرماندهی خود و صرفه جویی در حرفه نظامی خود است