خلاصه داستان:سام لانگ وود ، مرزبانی که روزهای بهتری را دیده است ، با جک کلبی شریک معدن طلا جاسوسی می کند که پانزده سال قبل از آن با همه طلاها از معدن مورد نظر خود فرار کرد. او به دیگر شرکای خود از آن زمان ، جو نوکس و بیلی می گوید ، و آنها با کلبی روبرو می شوند که نه تنها هزار دلار او ، بلکه پنجاه و نه هزار اضافی نیز برای دردسرهایشان درخواست می کند. پس از خنثی کردن در این تلاش ، آنها و فاحشه ای به نام پنج شنبه ، نقشه ای را برای ربودن همسر کلبی ، نانسی سو ، که به طور اتفاقی شعله قدیمی سام است ، انجام می دهند ، اما دریابید که نانسی سو دختر خوبی نیست که سام به خاطر بسپارد.